فراز وفرود تا دیدبانی
سلام بر دوستان گروه دیدبانی
نماز روزه هاتون قبول حق
فراز وفرود تا دیدبانی
سلام بر دوستان گروه دیدبانی
نماز روزه هاتون قبول حق
بهنام میرزاکوچکی برادر کوچک دکتر منصور ( ممد) میرزاکوچکی
نفر اول سمت چپ آقای رحمت الله آقاجانی
سلام همسنگرای عزیز
سیاوش قادری:
فدای این چهره معصوم بشوم...شهیدعزیز، قلی فلسفی دیدبان شجاعی که علی رغم سن وسال کم، روحی بزرگ واعتقادی عمیق به هدف داشت ودرراه دفاع ازتمامیت ارضی واعتقادات وآرمانهای بلندخودلحظه ای تردیدنکردوبانثارجان شیرین خویش،جرعه ای ناب ازشهدگوارای شهادت رادرعملیات والفجر۸ سرکشیدوخودراجاودانه کرد...واینک ازبلندای قله های ابدیت وعزت وشرافت، ماخاکیان رانظاره وان شاالله دعامیکند...وفردایی که نزدیک است،چشم امیدبه شفاعت اووهمقطاران شهیدش دوخته ایم. افتخارداشته ام دردوعملیات بدرووالفجر۸درمعیت اوباشم ودرپاتک وآتش سنگین دشمن درعملیات والفجر۸،باهزارآه وحسرت، شاهدلحظه شهادت اوباشم...ودیگراکنون،تنهاهرازگاهی به زیارت مزار مطهراودرجوارسردارپرافتخاراسلام،شهیدالیاس ارجمنددرشهرمال خلیفه نائل وبرتربت پاکشان بوسه می زنم.یاحسین.......ارادتمند❤️سیاوش
نویسنده در این کتاب به زندگی برادر شهید خود «حشمتالله حیدری» طی 10 فصل با عنوانهایی چون «از نگاه همرزمان»، «پس از جنگ»، «بروز بیماری»، «روزهای بازگشت» و «پس از شهادت» میپردازد.
در بخشی از این کتاب آمده است: «سه سال بعد از شهادت حشمتاله، توفیق زیارت خانه خدا را پیدا کردم. مثل همیشه جای خالیاش را در این زیارتها حس میکردم. من همیشه به حضور فرزند شهیدم در زندگیام باور قلبی داشتهام. دستم توی دست آیتاله بود و داشتم طواف میکردم. در حال چرخیدن به دور خانه خدا بودم که یکدفعه دیدم یک نفر با لباس بسیجی آمد و درست مقابلم ایستاد. من هم بیاختیار ایستادم. نگاهش که کردم دیدم حشمتاله است! با خودم گفتم خدایا مگر میشود؟ یعنی این حشمتاله من است؟ همانطور ایستاده بود و حرف نمیزد؛ فقط نگاهم میکرد... خیلی هوای دیدنش را کرده بودم. اصلاً به نیت او داشتم طواف میکردم. یک آن به سمتم آمد و بعد از جلوی چشمم محو شد؛ به خودم که آمدم، دیدم یک چیزی توی دستم هست؛ مشتم را که باز کردم، یک تسبیح عقیق هفت مهره دو رنگ و ریزی دیدم که میدرخشید. با دیدن تسبیح، به گریه افتادم. خدا میداند حال عجیبی داشتم...»
.کتاب صوتی «پرواز دیدهبان» به تهیهکنندگی مجید میرزایی و حمیدرضا عبداللهپور اینجا آماده شنیدن است
🔻مناطق «یک، دو، شش و ده» توسط شوروی
🔹مناطق «سه، چهار و پنج» توسط انگلیسیها
🔸مناطق «هفت، هشت و نه» رضا شاه #پهلوی
🔺منطقه ۱۱«بحرین» توسط محمد رضا شاه پهلوی
سرزمین ایران همواره در طول تاریخ به دلیل
برخورداری از موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی خاص و منحصر به فرد خود،
مورد توجه قدرتهای جهانی قرار گرفته است و مرکز ثقل تسویه حسابهای سیاسی،
امنیتی و نظامی این قدرتها محسوب میشود.
از اینرو در برهههای
زمانی مختلف و در قالب تحولات و حوادث مختلف، بخشهای مختلفی از خاک این
سرزمین به اشکال مختلف نظیر جنگ مستقیم، توطئه و کارشکنی دولتهای ثالت،
معاهدات دو جانبه یا چـند جانبه و همچنین مـنازعههای سـیاسی و حقوقی دراز
مدت، از حاکمیت ایران جدا شدهاند.
در این میان، دوران سلطنت
قاجاریه آغازگر و به نوعی رکورددار سنت واگذاری سرزمینی محسوب میشود؛
دورهای که طی آن ایران به دلیل عدم برخورداری از حکومتهای قدرتمند داخلی،
ضعف پادشاهان قاجاری و دخالت مستقیم استعمار انگلیس، به مرکزی برای
رقابتهای سیاسی و نظامی قدرتهای خارجی تبدیل شد و در قالب معاهدات و
مذاکرات صلح مختلف نظیر عهدنامه گلستان و ترکمنچای، مجبور شد از حاکمیت خود
بر بخشهای وسیعی از سرزمینش صرف نظر نماید و از ایران چیزی باقی نماند جز
یک نوار کوهستانی در حاشیه کویر مرکزی.
در تجزیه و تحلیل تمامی
این معاهدات، فارغ از جنبههای معادلات قدرت میدانی و شکست ایران در
جبهههای نبرد، نقش استعمار انگلستان در زمینه سازی و اعمال نفوذ در تنظیم
متن معاهدات بسیار بی بدیل و مهم میباشد. در این نوشتار تلاش خواهیم نمود
از ابعاد مختلف سیاست واگذاری قلمرو سرزمینی در دوره قاجاریه و پهلوی اول و
دوم رمزگشایی نماییم.
*سلطنت قاجاریه، آغازی بر سیاست واگذاری ارضی
با
توجه به موقعیت ژئوپلتیکی ایران به عنوان مسیر دسترسی به هندوستان – به
عنوان قلب تپنده امپراطوری بریتانیا- دولت انگلستان ایجاد حاشیه امنیتی
مناسب جهت حفظ این مستعمره از طمع رقبای منطقهای را محور سیاست خود قرار
داده بود؛ از اینرو به عنوان اولین اقدام، با انعقاد عهدنامه «مفصل یا
معاهده تهران» با ایران در 29 صفر 1227 قمری (14 مارس 1812 میلادی)، دولت
ایران را مجبور ساخت تا با لغو تمام معاهدات خود با سایر دول اروپایی تا
تاریخ امضای این قرارداد، مسیر دسترسی به هندوستان را برای رقبای خود
بلوکه نماید.
همچنین در جریان جنگهای ایران و روسیه، روسها با اتخاذ
راهبرد تاکتیکی و جهت تقویت قوای خود در جبهه نبرد با نائلئون بناپارت، با
کمک و پیشنهاد انگلستان، مقدمات مذاکرات صلح با دولت ایران و انعقاد
عهدنامه گلستان را فراهم نمودند.
به گواه تاریخ، سرگور اوزلی
سفیر انگلستان در ایران نقش بسزایی در انعقاد معاهده گلستان داشت و سرانجام
پس از کش و قوسهای فراوان، معاهده انگلستان در تاریخ 29 شوال 1228 قمری/
25 اکتبر 1813 میلادی به امضاء نمایندگان دولتین ایران و روسیه رسید.
بر
مبنای این معاهده بخشهایی از خاک ایران نظیر قرهباغ، گنجه، شکّی و
شیروان، دربند و بادکوبه و قسمتی از تالش به انضمام تمامی داغستان و
گرجستان و محال شورهگل و آچوق باشی و کورنه و منکریل و تمامی اولکای
قفقاز تا کنار دریای خزر به خاک روسیه الحاق شد.
همچنین انحصار
برخورداری از نیروی دریایی در دریای خزر به دولت روسیه واگذار شد. ابهامات
موجود در قرارداد گلستان در عدم تعیین مشخص و دقیق سرحدات؛ دست روسها را
در معاهدات بعدی از جمله قرارداد ترکمنچای بازگذاشت، تا اینکه شروع دوره
دوم جنگهای ایران و روس و دست برتر روسها در تحولات میدانی نبرد، باعث
نگرانی انگلیسیها از پیشروی قوای روسی شد و سرانجام با وساطت و میانجیگری
سرجان مـاکدونالد انگلیسی، تمهیدات لازم برای انجام مذاکرات صلح در
روستای تـرکمانچای فراهم شد.
انالله وانا الیه راجعون
شهید عبدالحسین شیخ ابوالحسنی
نام پدر: ماندنی
تاریخ تولد: 10-7-1344 شمسی
محل تولد: خوزستان - ایذه
تاریخ شهادت : 15-11-1364
پاسداروظیفه-دیدبان
گلزار شهدا: امله نوترکی
خوزستان - ایذه
1-غلامرضامردانی سامانی 2-حسینعلی شیروانی 3-منصور میرزا کوچکی 5-مهدی شفیع زاده
1- مهدی حبیبی 3-نصیری 4-غلامرضا مردانی 5-مجتبی موسوی 6-سعیدی 7-مهدی شفیع زاده 8- حسینعلی شیروانی 9-منصور میرزا کوچکی
10-مهرداد خسروی 11-احمدرضا خسروی 13-نعمت الله قهرمانی 14-علمدار بحرینی 15-مرحوم ممتاز 16- سعیدی17-عبدالعلی رسولی
1-جمشیدمختاری 3-صدرالله سعیدی 4-نصیری 6-غلامعلی سعیدی 7-عزت الله گلمحمدی 8-مهدی شفیع زاده 10-حسینعلی شیروانی 11-منصور میرزاکوچکی 13-احمدرضا صدیقی 14- -نعمت الله قهرمانی 15-غلامرضا مردانی 16-مرحوم ممتاز
رمضانعلی ابراهیمی
رمضانعلی ابراهیمی
انا لله و انا الیه راجعون🍃انا لله وانا الیه راجعون
خانواده محترم سلطانی
✅ مروری کوتاه بر #زندگینامه سردار رشید سپاه اسلام، پاسدار شهید🌷 #فریدون_ابوالحسنی بروجنی
👈فرمانده گردان توپخانه تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (علیه السلام)
شهید فریدون ابوالحسنی ۴ فروردین ۱۳۴۰ در شهر «بروجن» در استان چهارمحال و بختیاری دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج نعمت الله پارچه فروش بود و مادرش حاجیه عفت خانم نام داشت.
دوران کودکی را با زحمات پدر و مادر پشت سر نهاد و پا به دبستان گذاشت. از کودکی رفتارهای پسندیده ای داشت که از دیگران متمایز می شد. اخلاق و رفتار شایسته وی باعث شده بود زبانزد دوست و آشنا باشد.
دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان قدیمی «فرخی» به اتمام رساند و وارد مدرسه راهنمایی کورش سابق «ارشاد فعلی» شد. دوران راهنمایی تحصیلی خود را به آخر رساند و با شایستگی کامل وارد مقطع دبیرستان شد. در این دوران او علاوه بر درس خواندن، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی علیه رژیم ستمشاهی پهلوی را شروع کرد.
تحصیلات خود در مقطع متوسطه در رشته بازرگانی را هنرستان شهید 🌷 حائری بروجن طی کرد و بعد از آن وارد جهاد سازندگی شد. در این نهاد به عضویت هیئت ۷ نفرِه زمین جهاد سازندگی استان چهارمحال و بختیاری درآمد.
نشستن در اتاق و پشت میز برایش سخت بود. با حضور در روستاهای دورافتاده از نزدیک با مشکلات مردم آشنا میشد و به رفع مشکلات آنها همت میگماشت. بارها اتفاق افتاد شبی در خانه یکی از اهالی روستاها میهمان بود. آن خانواده بهرسم باقی مانده از زمان حکومت طاغوت که در هر خانه روستایی چنانچه یک مسئول محلی یا کشوری وارد میشد، باید گوسفند یا مرغی برایش ذبح می کردند، اما او این رسم غلط را برداشت و میگفت:
این تنها وسیله روزی شماست، من هرگز راضی نمیشوم که چنین کاری انجام دهید و نان و ماست را بر گوشت ترجیح میداد و همه را در حیرت و تعجب نگاه میداشت.
بعد از مدتی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان بروجن شد. با توجه به اینکه از ورزشکاران قهرمان رشته وزنهبرداری و رتبه اول در مسابقات استان بود، بهعنوان مربی آموزش انتخاب شد. با نیروهای سپاه و بسیج به کوه میرفت و بدنسازی را به آنها آموزش می داد.
فرماندهی بسیج بخش بلداجی از دیگر مسئولیتهای این شهید 🌷 عزیز بود. در مسابقات تیراندازی بین سپاه، بسیج و ارتش شرکت نمود و مقام اول را کسب نمود.
دوره آموزش نظامی تکمیلی دو ماهه را در پادگان غدیر اصفهان گذراند و عازم جبهه شد. مدتی بعد از حضورش در جبهه به سمت معاون گردان (واحد) توپخانه تیپ ۴۴ قمر بنیهاشم (علیهالسلام) 🌺 منصوب شد. بعد از مدتی با رشادتهایی که از خود نشان داد، فرمانده گردان توپخانه شد. اما هیچگاه هیچکس کلمه 《من فرماندهام》 را از زبان او نشنید؛ زیرا او همیشه خود را یک بسیجی میدانست.
در عملیاتهای متعددی شرکت نمود. ازجمله در عملیات خیبر در جزایر مجنون از خود فداکاریهای بینظیری نشان داد. کارهای وی زبانزد فرماندهان و رزمندگان اسلام بود. او مثل دوران کودکی که بین همسالانش نمونه بود؛ در جبهه هم سرمشق دیگران بود. کمتر شبی میشد او را در بستر خواب یافت.
بعد از عملیات بدر به مرخصی آمد. مادرش گفت:
پسرم تو وظیفه ات را انجام داده ای و دیگر وظایف تو تمامشده، برگرد و به زندگیات سروسامانی بده. همسری اختیار کن تا برنامه عروسی را برپا کنیم.
اما فریدون لبخندی زد و گفت:
مادر، عروسی من در جبهه است، عروس من شهادت🌷 و نُقلهای عروسیم گلولههای سربی است که هر دم سینه دلاوری را میشکافد و او را به ملکوت اعلی میرساند. نه مادر، من تا خیالم از جبهه و جنگ راحت نشود حاضر به ازدواج نیستم. اگرچه ازدواج سنت پیامبر (صلوات الله علیه) 🌺 است اما حالا واجب شرعی ما جنگ است و جنگیدن در مقابل دشمن. اگر به وصال دوست رسیدم که چه باک وگرنه که بعداً برای این امر فرصت هست.
❤️ همیشه سعی داشت پدر و مادری را که سال ها خوندل خوردهاند از خود راضی نگه دارد و آنها را ناراحت نکند.
عبادات او بهموقع بود و نماز و روزههای او سرمشق دیگران بود. ساعتها سر بر سجاده مینهاد و با معبود خویش گفتگو مینمود. خیلی دوست داشت که قرآن تلاوت نماید.
با مردم طوری رفتار مینمود که پس از یکبار برخورد، مثل این بود که سال ها با او آشنا هستند.
پس از مدت زیادی که در جبهه بود، در روز چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۶۴ یعنی همان روزی که قصد برگشت به بروجن برای مرخصی را داشت، برای خداحافظی به نزد دوستانش رفت. اما این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و خودروی حامل او و دوستانش در معرض دید دشمن قرار گرفت و با اصابت گلوله خمپاره دشمن، سردار را در خون خویش شناور نمود و به فیض شهادت🌷 نائل شد.
پیکر مطهر شهید🌷 پس از تشییع باشکوهی که از محل سپاه انجام گرفت در جوار همرزمان شهیدش در روضه الشهدا بروجن به خاک سپرده شد.
.
انالله و انا الیه راجعون
مادر دیدبان شهید حشمت الله
حیدری آسمانی شد و به فرزند
شهیدش پیوست .
بسیجی پیشکسوت، رزمنده دفاع مقدس، خادم الحسین،
پدر گرامی آقایان عبدالحسین و محمد همایونی
از دیدبانان واحد دیدبانی تیپ 44 قمر بنی هاشم علیه السلام
دانش آموز بسیجی، ورزشکار، غواص و دیده بان شهید 🌷 علیرضا تیموری بروجنی
فرزند مرحوم مشهدی رمضانعلی
🗓 ولادت 🌺
۱ مهر ۱۳۴۵
👈 فوت پدر در اوایل دوران کودکی
👈 دانش آموز سال سوم دبیرستان
👈 ورزشکار در رشته های تکواندو و ورزش باستانی
👈 جمعی تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (علیه السلام)، گردان (واحد) دیده بانی
🗓 شهادت 🌷
۲۲ بهمن ۱۳۶۴
🔹 اصابت ترکش نارنجک به سر
🔹 عملیات
#والفجر۸
📌 منطقه
غرب اروندرود، فاو
📍 مزار
روضه الشهدای بروجن
از راست محمود زینعلیان فرمانده توپخانه-منصور میرزا کوچکی-نورالله غفاری بروجنی(قد بلند)-بهنام میرزا کوچکی
نفر وسط اقای طوسی(کلاه بنفش)




1-غلامرضامردانی سامانی 2-حسینعلی شیروانی 3-منصور میرزا کوچکی 5-مهدی شفیع زاده
1- مهدی حبیبی 3-نصیری 4-غلامرضا مردانی 5-مجتبی موسوی 6-غلامعلی سعیدی 7-مهدی شفیع زاده 8- حسینعلی شیروانی 9-منصور میرزا کوچکی
10-مهرداد خسروی 11-احمدرضا خسروی 13-نعمت الله قهرمانی 14-علمدار بحرینی 15-مرحوم ممتاز 16- غلامعلی سعیدی17-عبدالعلی رسولی
1-جمشیدمختاری 3-صدرالله سعیدی 4-نصیری 6-غلامعلی سعیدی
7-عزت الله گلمحمدی 8-مهدی شفیع زاده 10-حسینعلی شیروانی 11-منصور
میرزاکوچکی 13-احمدرضا صدیقی 14- -نعمت الله قهرمانی 15-غلامرضا مردانی 16
مرحوم ممتاز
رمضانعلی ابراهیمی













دانشجوی پاسدار، ورزشکار رزمی و دیده بان شجاع، شهید 🌷 علیرضا سلطانی
فرزند مشهدی صفرعلی
🗓 ولادت 🌺
۴ آبان ۱۳۴۱
👈 گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی در دبستان جمال الدین و دوران راهنمایی در مدرسه ابوریحان بروجن
👈 دیپلم رشته علوم انسانی (اقتصاد اجتماعی) از دبیرستان شهدای بروجن
👈 کمک به پدر در امور کشاورزی از اوایل دوران نوجوانی
👈 از افراد فعال در راهپیمایی های اواخر دوران ستمشاهی پهلوی
👈 ورزشکار در رشته کاراته
👈 عضو فعال پایگاه بسیج شهدای بروجن (محله دانشسرا، مسجد امام حسین علیه السلام)
👈 دانشجوی سال اول دوره کاردانی
👈 عضو نیمه وقت سپاه شهرستان بروجن
👈 از اولین رزمندگان اعزامی در سال اول جنگ تحمیلی به جبهه شوش
👈 حضور در عملیات های متعدد در سال های ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲
👈 جمعی تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (علیه السلام)، گردان (واحد) دیده بانی
👈 دیده بان شجاعی که تا آخرین لحظه در فاصله بسیار کم با دشمن بعثی جانانه جنگید.
🗓 شهادت 🌷
۱۳ آبان ۱۳۶۲
🔹 اصابت ترکش به سر، دست و پا
🔹 مرحله سوم عملیات
#والفجر۴
📌 منطقه
کردستان، غرب مریوان، ارتفاعات کانیمانگا
📍 مزار
روضه الشهدای بروجن
📝 فرازهایی از وصیتنامه شهید🌷:
👈 بار خدایا تو میدانی که من بخاطر شهرت و مقام به اینجا نیامدهام و فقط هدفم رضای تو بوده و امیدوارم این بنده عاصی را به درگاهت بپذیری.
👈 برادر و پدر مسلمان، جبهه ها را پر کنید که تنها راه سعادت ما در همین جبهه هاست.
👈 اگر امروز رو به انقلاب نکنیم، فردای قیامت جلوی پیامبر شرمنده هستیم.
👈 این انقلاب احتیاج به خون دارد.
👈 اگر تمام دنیا علیه ما شورش کنند، ما زیر بار (زور) نخواهیم رفت. ما در طول تاریخ ثابت کرده ایم.
دیدار و بحث و گفتگو با آقای عزت الله گل محمدی در محل دفتر اداره امور ایثارگران سازمان جهاد کشاورزی استان صورت گرفت.











شهیدمحمدعلی ابراهیمی سهروفیروزانی
نام پدر: قاسم
تاریخ تولد: 17-2-1341 شمسی
محل تولد: اصفهان - فلاورجان
تاریخ شهادت : 2-4-1366 شمسی
محل شهادت : سردشت
گلزار شهدا: سهروفیروزان
شهر:اصفهان - فلاورجان
شهید قربانعلی براتی بنی فرزند حبیب الله در سال 1345 درخانواده ای مذهبی پا به عرصه ی هستی نهاد.دردوران کودکی پدرش را از دست داد و درد سخت یتیمی را احساس نمود.
دوران طفولیت را دردامان پرمهر مادر دلسوزش پیمود و او در هفت سالگی به مدرسه رفت، و با استواری و ایستادگی پیوند یافت و دلیری و شجاعت را آموخت.
او دلاور بود و سرود غیرت را زیباترین سرود می دانست ، چرا که تمام لحظات زندگی را صرف جهاد و در راه فرهنگ اسلامی و استواری حکومت اسلام ناب مهدی(عج) می نمود. تا این که نهایتاً در جبهه های حق علیه باطل جانباز شیمیایی گردید.
شهید قربانعلی با این که سالها آرزوی شهادت داشت اما در جبهه های جنگ به این آرزو نرسید. او زندگی را با زخم برتن از جبهه ادامه داد تا این که در سال 1372 وقتی سفری به مشهد مقدس داشت در کنار بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) طعم شیرین شهادت را چشید.
او در آخرین لحظات زندگیش نام شهدای گرانقدر را برزبان می آورد، چرا که تا آخرین وداع از این جهان ، از رهبر عزیز و امام راحل سخن می گفت.
روحش شاد و یادش گرامی.
منبع:https://shohada-ben.blog.ir
شهید محمدحسین ترابی
نام پدر: عزت الله
تاریخ تولد: 1-11-1339 شمسی
محل تولد: همدان - نهاوند
تاریخ شهادت : 20-6-1365 شمسی
محل شهادت :
گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها
همدان - نهاوند
شهید علیرضا تیموری بروجنی
نام پدر: رمضان علی
تاریخ تولد: 1-7-1345 شمسی
محل تولد: چهارمحال وبختیاری - بروجن
تاریخ شهادت : 21-11-1364 شمسی
محل شهادت : اروندرود
گلزار شهدا: بروجن
چهارمحال وبختیاری - بروجن
شهید مهدی حبیبی
شهید حشمت الله حیدری وانانی
نام پدر: حیدر
تاریخ تولد: 24-9-1345 شمسی
محل تولد: خوزستان - آبادان
تاریخ شهادت : 26-8-1377 شمسی
محل شهادت : جنوب
دیدبان
گلزار شهدا: شهرکرد
چهارمحال وبختیاری - شهرکرد
شهید احسان دره بیدی
نام پدر: قنبرعلی
تاریخ تولد: 10-6-1342 شمسی
محل تولد: اصفهان - خوانسار
تاریخ شهادت : 8-1-1364 شمسی
دیدبان
محل شهادت :
گلزار شهدا: سنگ شیر
اصفهان - خوانسار
شهیدبشیر رفیعی وردنجانی
نام پدر: ولی الله
شهیدحمزه علی زمانی فرادنبه
نام پدر: علی اکبر
تاریخ تولد: 4-4-1342 شمسی
محل تولد: فرادنبه
پاسدار وظیفه
مجرد
دیدبان
تاریخ شهادت : 7-10-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه-کربلای4
گلزار شهدا: فرادنبه
چهارمحال وبختیاری -بروجن
شهید علیرضا سلطانی پیکانی
شهید اکبر عابدینی برزی
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 1-10-1340 شمسی
محل تولد: اصفهان - نطنز
پاسدار
مجرد
دیدبان
تاریخ شهادت : 17-12-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه-کربلای5
گلزار شهدا: برزرود
اصفهان - نطنز
توپخانه تیپ 44قمربنی هاشم(ع)
نام پدر: ابوتراب
تاریخ تولد: 1-4-1342 شمسی
محل تولد:چهارمحال و بختیاری - بروجن
تاریخ شهادت : 24-12-1363 شمسی
محل شهادت : شرق دجله
گلزار شهدا: بروجن
چهارمحال وبختیاری - بروجن
برادرش غلامرضا قادری نیز به شهادت رسیده است