نام پدر: رضا
تاریخ تولد: 13-11-1341 شمسی
تاریخ شهادت : 30-7-1362 شمسی
محل شهادت : مریوان
گلزار شهدا: گلستان شهدا
اصفهان
بویژه سرداردلاورسپاه،شهیدمجیدتاجمیرریاحی... بارها ازفرمانده عزیزم جناب آقای شیروانی-مسئول دیدبانی تیپ- شنیدم که ازسرتواضع میگفت:
آقای تاجمیرهم مسئول دیدبانی است وهم مسئول اطلاعات.
آنقدراین دوواحد-بویژه اوایل تشکیل تیپ-همراه ودرهم طنیده بودندکه اغلب آنهارایکی می دانستند.
ماموریت هایشان،بخصوص قبل ازعملیاتهاشانه به شانه یکدیگربود.
وامابرخلاف تصور،شهیدبزرگوارمجیدتاجمیرریاحی شخصیتی پویا ومتلاطم داشت واصلاآرام وکم حرف وآسوده خاطرنبود!
البته کم خوری وکم خوابی ش رانمی دانم ولی مطمئن هستم
درجمع وجلسات وگفت وشنودهااوبودکه با شیرین زبانی وبذله گویی میدانداری میکردوهمه رابه وجدمی آوردومجذوب خودمی ساخت.
درعین حال،دربزنگاه هاومواقع لزوم خیلی جدی وقاطع بود.
واتفاقاهمین انعطاف وذووجهین بودن رفتاروگفتار،اوراجذاب ودوست داشتنی کرده بود.
بارهاشاهدبودم که به هردلیل،مثلاتاخیرگزارش نوبه ای دیدبانی یاناقص بودن گزارشات و...وقتی تلفن صحرایی زنگ میزدوتاجمیرباعصبانیت میگفت:این چه گزارشی است؟بچه هاماست هاراکیسه میکردند؟
یادم هست درخط پدافندی جنوب،یک شب دیروقت زنگ زدوباتوپ وتشرگفت: چرااین گزارش رانیاوردید؟ سریع تایک ساعت دیگه گزارش راتحویل می دهید!
هواتاریک،چراغ خاموش،بارندگی ولغزندگی وکپ وگودال ها،به اتفاق دیدبان شهیدابوالفضل رکوعی سوارموتورتریل۲۵۰شدیم و....
چشمتان روزبدنبیند!حداقل ده بارزمین خوردیم،غرق گل ولای،زخم وزیلی،به هرفلاکتی بودگزارش رابردیم وتحویل دادیم.
وقتی واردسنگراطلاعات شدیم،عصبانی بود!
یه نگاهی به حال وروزماکرد.
آاای خندیدیم.
یادش به خیرشهیدرکوعی،ازبس زمین خوردیم موقع برگشت گفت: آقای قادرمن بشینم؟گفتم بفرما...
البته ازحق نگذریم بهترازمن رانندگی کردوکمترزمین خوردیم.
یادبادآن روزگاران یادباد
مجید فرزند رضا در سیزدهم بهمن 1341ش در محله نصرآباد اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را در محله نصرآباد آغاز کرد و در سال 1356ش وارد هنرستان شد و تحصیلاتش را در رشته اتومکانیک ادامه داد. این دوران اوج مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی بود. مجید به رغم سن کم، به صف تظاهرکنندگان مردمی پیوست و از هیچ کوششی در این راه فروگذار نکرد.
پس از پیروزی انقلاب هم دست از مبارزه برنداشت و عملیات نظامی رزمی را به طور کامل آموخت، ولی به علت سن کم از رفتن به کردستان محروم شد. با این حال، به همراه یکی از دوستانش عازم افغانستان شد و عملیات چریکی را فراگرفت و به ایران بازگشت و به عضویت سپاه درآمد. ادامه آموزهایش را در پادگان غدیر دید. او پس از آشنایی با عملیات رزمی به کردستان اعزام شد.
بنا به گفته دوستانش، مجید مردی آرام و صبور و مقاوم بود، کم می خورد و کم می خوابید و کم حرف می زد، ولی مرد عمل بود و خلوص نیت بالایی داشت. بیشتر کارهایش را خود انجام می داد و فردی منظم بود. شهامت و دلیری عجیبی داشت و در برابر دشمن همچون شیری غرّان می خروشید و می جنگید. او را ستون تیپ می دانستند و موتور سوار جبهه های جنگ. گویی مخترع همه ادوات نظامی بود. در جبهه برای اقامه نماز جماعت مسجدی به نام زنده یاد برادرش بنا نمود .
مجید تا زمان شهادتش در پستهای مختلف از جمله دیده بانی و مسؤولیت شناسایی حضور داشت. وی با هوشیاری و تحرک بسیار و شهامت بی نظیر در عملیات محرّم در شناسایی منطقه نقش مهمی داشت.
شهادت
وی در تاریخ 30/7/ 1362ش در حالی که پست فرماندهی اطلاعات عملیات تیپ قمربنی هاشم را برعهده داشت در مریوان و در عملیات والفجر 4 هنگام شناسایی منطقه مجروح شد و به فیض شهادت نائل گردید. پیکر آن شهید را در گلستان شهدای اصفهان، قطعه والفجر 3، ردیف 5، شماره 22 به خاک سپردند.
:فرازی از وصیت نامه شهید
خدا را شکر که چنین رهبری هوشیار و آگاه برای ما فرستاد که ما را از گرداب گناه نجات داد و به دنیای زلال اسلام راهنمایی کرد ... خدایا، ترا به جان عزیزان خود این نائب برحق امام زمان (عج) را تا ظهور آن حضرت سلامت و پیروز نگهدار.